مسافر کویر

ما مسافر کویریم کی میاد ستاره چینی؟

مسافر کویر

ما مسافر کویریم کی میاد ستاره چینی؟

من بابام رو می خوام

سه سال پیش این روزا بابا داشتم‌

لعنت به دلتنگی بی درمون

حالم خوب نیست.عصر امروز کاملا مثل روزی بودم که بابام فوت کرده بود و من احساس کرده بودم اما هیچ کس جرات نداشت به من خبر بده .من فقط احساس بی پشت و پناه کرده بودم و همون موقع دقیقا بزرگترین پشت و پناه زندگیم تنهام گذاشته  بود

امروز هم این حس قوی به خاطر این بوده که بابا بزرگم حالش بد شده بود.وقتی به مامان زنگ زدم و گفت حالش بده.ترسیدم.ترسیدم نرم ببینمش و حسرت به دلم بمونه.مث اون روز لعنتی. 

پی نوشت:معمولا حس قوی ای دارم که بعضی چیزا رو حس میکنم بدون باخبر بودن از ماجرا

امید زندگی

امروز خیلی گریه کردم .گریه از سر شوق برای بابا شدنت و گریه از غصه نبودن بابات برای تو.

بابایی امروز جات خالیه .نیستی تا پسر محمد رو بغل کنی. تا محمد اشک شوقش رو روی شونه های تو بریزه

نیستی...

سلام دوست شکلاتی من

هنوزم به یه چیزایی ایمان دارم پس تم بلاگم عوض نمیشه.شاید اومدی و سر زدی

سلام دوست من

چله

پر برکت ترین لحظات زندگیم اون روزایی بود که عرقای بابامو روی تخت بیمارستان پاک کردم... 

 

پی نوشت:امروز چهلم بود وتموم 

به قول محمد این روزا حالمون خوبه مث بابام که گفت خوبم و مرد

رفتن

... رفت و دخترهاش رو تنها گذاشت

بی مقدمه میاین

گاهی اوقات وقتی میخام بعضی ها رو برای همیشه از ذهنم پاک کنم ووقتی که دیگه یه مدت زیادیه که حتی گوشه ذهنم هم نیستین یهو بی مقدمه میاین به خوابم و دوباره می بریدم به روزهای  گذشته با تمام خاطرات خوب یا بدشون

نمی دونم این خوبه یا نه