مسافر کویر

ما مسافر کویریم کی میاد ستاره چینی؟

مسافر کویر

ما مسافر کویریم کی میاد ستاره چینی؟

سکوت

بشنو، بشنو، کودکم، سکوت را
سکوتی که موج می‌زند.
سکوتی،
که در آن پَر می‌زنند درّه و پژواک.
و به‌زمین می‌افکند
همه پیشانی‌ها را

صدف

صدفی برایم آورده اند  

که دریای نقشه ی جغرافی در آن می خواند 

 دلم از آب پر می شود  

از ماهیانٍ سایه و نقره...  

صدفی برایم آورده اند...

۸/خرداد/۱۳۸۷

د نباله ی قطار ... 

 انگار هیچ گاه به پایان نمی رسد 

 انگار,بیش از هزار پنجره دارد 

 و در تمام پنجره هایش 

 تنها تویی که دست تکان می دهی...

۶/خرداد/۱۳۸۷

هر صدف ناگشوده ,مرواریدی در دل نهان دارد  

هر صدف ناگشوده  

مرواریدی!  

...آری 

 زین روست که ما هنوز هر روز دست خالی از ساحل ها 

 به خانه بر می گردیم! 

 پارسال همین موقع ها بود که کتاب"نمی دانم های"حسین پناهی رو می خوندم.دقیقا 9 خرداد بود که این شعرو خوندم

شیراز

 

 

فعلا اینو داشته باشید تا اگه خواستم چیز بنویسم

اردیبهشت/87

 

همیشه عاشق مسافرت بودم.یکی از قشنگ ترین جاهایی که دوس دارم برم شیرازه،تا حالا نرفتم آخه.امشب ایشالا با بچه ها میریم شیراز. 

قرار بر این بود من،زهرا،صدیق،سمیه،عادله و زهرا و رامینا بریمولی امروز رامینا که از دانشگاه آمد گفت رحیمی(استاد محترم بتون1)کلی تمرین داده که شنبه باید تحویل بدن،تازه شایدم کوئیز بگیره،امتحان یه چیز دیگه هم دارن(که یادم نیست)؛همه ی اینا یعنی اونا نمیان 

من میخواستم اونام باشن خب

دستمال سرخ دلم

این جایم

بر تلی از خاکستر

پا بر تیغ می کشم

و به فریب هر صدای دور

دستمال سرخ دلم را تکان میدهم 

(مرحوم حسین پناهی)