-
من بابام رو می خوام
یکشنبه 8 بهمن 1396 19:48
سه سال پیش این روزا بابا داشتم لعنت به دلتنگی بی درمون
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 مرداد 1396 01:42
حالم خوب نیست.عصر امروز کاملا مثل روزی بودم که بابام فوت کرده بود و من احساس کرده بودم اما هیچ کس جرات نداشت به من خبر بده .من فقط احساس بی پشت و پناه کرده بودم و همون موقع دقیقا بزرگترین پشت و پناه زندگیم تنهام گذاشته بود امروز هم این حس قوی به خاطر این بوده که بابا بزرگم حالش بد شده بود.وقتی به مامان زنگ زدم و گفت...
-
امید زندگی
چهارشنبه 20 اردیبهشت 1396 20:02
امروز خیلی گریه کردم .گریه از سر شوق برای بابا شدنت و گریه از غصه نبودن بابات برای تو. بابایی امروز جات خالیه .نیستی تا پسر محمد رو بغل کنی. تا محمد اشک شوقش رو روی شونه های تو بریزه نیستی...
-
سلام دوست شکلاتی من
جمعه 9 مرداد 1394 12:55
هنوزم به یه چیزایی ایمان دارم پس تم بلاگم عوض نمیشه.شاید اومدی و سر زدی سلام دوست من
-
چله
پنجشنبه 6 فروردین 1394 23:02
پر برکت ترین لحظات زندگیم اون روزایی بود که عرقای بابامو روی تخت بیمارستان پاک کردم... پی نوشت:امروز چهلم بود وتموم به قول محمد این روزا حالمون خوبه مث بابام که گفت خوبم و مرد
-
رفتن
چهارشنبه 23 مرداد 1392 18:05
... رفت و دخترهاش رو تنها گذاشت
-
بی مقدمه میاین
دوشنبه 27 خرداد 1392 19:01
گاهی اوقات وقتی میخام بعضی ها رو برای همیشه از ذهنم پاک کنم ووقتی که دیگه یه مدت زیادیه که حتی گوشه ذهنم هم نیستین یهو بی مقدمه میاین به خوابم و دوباره می بریدم به روزهای گذشته با تمام خاطرات خوب یا بدشون نمی دونم این خوبه یا نه
-
بزرگ شدیم...
چهارشنبه 19 مهر 1391 13:04
وقتی رفتم دیدن خاله و کوچولوش؛با دیدن عوض کردن لباس ماهان یک لحظه رفتم به بچگیامون و عروسک بازیا... چقدر زود بزرگ شدیم و عروسکامون جون گرفتن...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 مهر 1391 18:58
زندگی به خوبی جریان دارد... شکر
-
بی معرفت نشدم
چهارشنبه 12 مرداد 1390 19:40
اگه سراغی ازتون نمیگیرم یا اینجا نمیام بدونید که خیلی دوستون دارم هنوزم من...
-
بالاخره ما هم آمدیم بازی
پنجشنبه 8 مهر 1389 22:19
۱- دلیل اسم وبلاگ : اونایی که من رو می شناسند مخصوصا دوستان هم دانشگاهی می دونند من عاشق شهر یزدم. مدت زیادی بود که می خواستم یه وبلاگ راه بندازم اما اسمی به نظرم نرسید تا اینکه 1شب از شبایی که توی خوابگاه بودم و طبق روال توی تخت بودم اما خوابم نمی برد یهو این شعر مجید اخشابی(ما مسافر کویریم کی میاد ستاره چینی؟) آمد...
-
عذر تقصیر
دوشنبه 29 شهریور 1389 12:19
سلام ۱معذرت اساسی از شمادوستانی که همیشه به من لطف داشتید.ببخشید که این مدت حتی نظراتون رو ثبت نکردم نمیدونم؛ اینجا همدم تنهاییم بود اما حالا... خدا رو شکر هزاران هزار بار ...خوش باشید و التماس دعا
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 مرداد 1389 16:21
دیشب به سیل اشک ره خواب می زدم نقشی به یاد خط تو بر آب می زدم چقد سخت گذشت...
-
بازی سرنوشت
دوشنبه 18 مرداد 1389 01:38
اون روزی که برای سفارش لباس بابا کاملا اتفاقی رفتم مغازه آقای یزدانی،فک نمی کردم اون چند جمله صحبت رسمی با پسرشون قراره آینده ام رو بسازه و امشب من رو کنار تو بنشونه خدایا شکرت...
-
روزای خوب
جمعه 8 مرداد 1389 02:12
اگه نیستم این روزا خوبم،خوب خوب خدا این روزا داره اساسا روی من رو کم میکنه و چقد به نفعمه این رو کم کنی
-
هستی کوچولوی من
پنجشنبه 31 تیر 1389 13:49
خیلی کیف داره یه بچه اینقد دوست داشته باشه که قبل اینکه یاد بگیره مامان باباشو صدا کنه اسم تو رو(البته دست و پا شکسته) یاد بگیره و صدات کنه دیشب وقتی به این جریان فک کردم یاد محمد افتادم که وقتی میخواد اذیتم کنه میگه:" این بچه رو تو بزرگ میکنی نه مامانش"(اون فقط روزی یکی دو ساعت پیش منه ها ) دلم واسش تنگیده
-
سفر بخیر
دوشنبه 28 تیر 1389 03:53
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست/هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
-
خواندنی هایی هست
شنبه 19 تیر 1389 14:34
اقرا اقرا باسم ربک الذی خلق بخوان به نام گل سرخ،در صحاری شب، که باغ ها همه بیدار و بارور گردند... بخوان...
-
تنها ماندم،تنها رفتی
پنجشنبه 17 تیر 1389 02:19
نمیتونی فکرشم بکنی امشب چقد دلتنگم و تنها و حتی غریب انگار ته یه چاه گیر افتادم و هیچ کس فریادمو نمی شنوه بقیه هیچی!!! انگار دیگه تو هم نمی شنوی،کفر نمیگم،خیلی هم راست میگم;حرف دلمه. پس کی دستمو میگیری و میاریم بیرون؟؟؟من این پایین کم میارم و می میرما
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 تیر 1389 02:22
روزهایم می گذرند بی تو...
-
کاش جلد می شدم
یکشنبه 13 تیر 1389 02:23
این روزا خیلی بیشتر هوایی میشم قبلنا فقط امام رضا بود اما از دیشب هوایی کربلا شدم اون دختربچه توی فیلم "هر شب تنهایی" عطیه رو باور کرد و اونم که ذاتش جز مهر نبود بهش محبت کرد،بی دریغ... ...منم که باورم درست نیست وگرنه ذات شما جز کرم و بخشش نیست
-
سر به هوایی هم اندازه داره
چهارشنبه 9 تیر 1389 07:43
این روزا خیلی گیج و سربه هوا شدم دلیلشم نمیدونم،میگی نه میگم برات: چند وقت پیش خودم تنهایی(هیچ کی هم کمکم نکردااااا) انگشتم رو لای در ماشین گذاشتم که هنوزم اثرش روی ناخنم هست.حالا بگذریم از اینکه معمولا موقع سوار شدن کله ام بینگ میره تو در شایدم در تو کله ام شنبه هم خوشم آمد ساعت مامان رو دستم کنم.مطمئن بودم از گردش...
-
پیک خوش خبر امروز
یکشنبه 30 خرداد 1389 18:23
ساعت ۱۲ که زنگ زدن و محمد رفت دم در، یه حسی بهم گفت پستچی پشت دره.حس درست بود...باورم نمی شد من نامه داشتم... خیلی ذوقتو کردم واقعا غافلگیر شدم ،انتظارشو نداشتم برای اولین بار تو زندگیم یه دوست واسم نامه داده بود.به قول خودت مثه نامه های جودی ابوت. و البته قشنگترین هدیه ممکن... عااااااااااااااااااااااااااااااااشقتم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 خرداد 1389 03:15
نمیدونم چرا یهو دلم گرفت یاد لیله الرغائب پارسال افتادم یادم هست کلیات آرزوهام رو ،خیلی هاش برآورده نشده،مگه فرشته ها امشب منتظر نیستند که بعد دعامون آمین بگن؟پس چی شده؟ لابد من بلد نبودم دعا کنم و دعام بهشون نرسیده، شایدم چیزی خواستم که مصلحتمون توش نبوده، شایدم هنوز وقتش نرسیده خدایا ممنون که هنوزم اجازه دعا کردن...
-
آرزو
پنجشنبه 27 خرداد 1389 16:06
امشب که شب آرزوهاست،آرزومند آرزوهاتونم
-
ختم سوره واقعه
دوشنبه 24 خرداد 1389 15:09
تا یادم نرفته تمام اعیاد رجب پیشاپیش مبارک بعدش غرض یه یادآوریه: یه ختمی از سوره واقعه روایت شده که دقیق نمیدونم راوی چه کسیه اینجوریه که هر وقت اولین روز ماه دوشنبه باشه(مثل امروز) از روز اول شروع میشه و تا روز۱۴ام ادامه داره، روز اول 1بار خونده میشه،روز دوم 2بار،روز سوم 3بار الی آخر،البته 5شنبه ها یه دعای کوتاه هم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 خرداد 1389 02:30
سفر مگو که دل از خود سفر نخواهد کرد اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد من و تو پنجره های قطار در سفریم سفر مرا به تو نزدیک تر نخواهد کرد ببر به بی هدفی دست در کمان و ببین کجاست آنکه دلش را سپر نخواهد کرد خبرترین خبر روزگار بیخبریست خوشا که مرگ کسی را خبر نخواهد کرد مرا به لفظ کهن عیب می کنند و رواست که سینه سوخته از...
-
آقا من شاکیم
شنبه 22 خرداد 1389 02:14
چی بگم که این روزا بیشتر از هر چیز و هر کس از مسافر کویر خسته ام و شاکی... قاضی خوب سراغ داری؟؟؟
-
باورم نمیشه
چهارشنبه 12 خرداد 1389 02:20
با اینکه خودم تو اون لباس سفید دیدمت... با اینکه خودم اولین هدیه رو به خونه جدیدت فرستادم... با اینکه ۴۰ روزه ندیدمت... اما هنوز باورم نمیشه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 خرداد 1389 03:08
باز مثه دفعه قبل فکر نکنی من نفرین کردما بازم میگم من اهل نفرین نیستم. فقط دعات میکنم هنوز