مسافر کویر

ما مسافر کویریم کی میاد ستاره چینی؟

مسافر کویر

ما مسافر کویریم کی میاد ستاره چینی؟

حافظ خوانی

شراب تلخ می خواهم که مردافکن بود زورش               که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش 

 

امشب از اون شباست که اگه خوابگاه بودم مطمئنم تا خود صبح تو محوطه تنها راه می رفتم

کلی حافظ خوندم.این تنها چیزیه که بهم کمک می کنه.این بیتم وسط همین غزلا پیدا شد یهو 

بازگشت!!!

همه راز علاقه آدمی به آدمی 

همین رویای ساده رفتن و 

بعد 

بی خبر آمدن های همیشه اوست 

عشق ناب

  

 

گفت که وقتی پدر پیرش داشته از بیماری کبدی می‌مرده؛دستش را گرفته بوده توی دستش.داشته یواش یواش می‌مرده و بدنش هی سرد و سردتر می‌شده. برای همین، خیال می‌کند که دست او یعنی پسرش که پدر من باشد- از حد معمول داغ‌تر است و نکند تب دارد. این است که برمی‌گردد و بهش می‌گوید تب داری بابا جان...

...گفت پدرها این‌طوری بچه‌هاشان را دوست دارند. یعنی تا این حد عمیق و خالصانه است عشق‌شان. که وقتی خودشان بدن‌شان یخ زده و دارند می‌میرند؛ باز هم دل‌شان پیش بچه‌هاشان است و فکر می‌کنند آن‌ها هستند که تب دارند. و نکند چون تب دارند، یک وقت طوری‌شان بشود. 

(کافه پیانو نوشته فرهاد جعفری) 

 

تا حالا چند بار این عشق رو با تمام وجودت حس کردی؟؟؟

صداها

یه عالمه صدای گنگ و واضح تو ذهنم پیچیده که آزارم میده،مارش عزایی که چکه های آب با سینک ظرفشویی به راه انداختن یا مارش نظامی تیک تیک ساعت و یا... همه شون دارن اذیتم میکنن

 دلم صدای بارون دیشب رو میخواد،صدای یه عالمه پرنده،صدای بی صدای برف،یا صدای آبشار و رودخونه و جنگل و...

بذار راحت و بی پرده بگم :دلم داره بهونه میگیره،هوایی شده،اون صدای تو رو میخواد

از نظام حاکم به دنیا خسته ام

 

پی نوشت: اونی که دلم بهونه صداشو داره آقاجونمه