پر برکت ترین لحظات زندگیم اون روزایی بود که عرقای بابامو روی تخت بیمارستان پاک کردم...
پی نوشت:امروز چهلم بود وتموم
به قول محمد این روزا حالمون خوبه مث بابام که گفت خوبم و مرد
برای تمام گریه هایت شانه ام رفیق ! از راه دور ...
قربون تو برم من...شما ثابت شده ای خانوم گلی
خدا بیامرزتشون و بهتون صبر بده :-( باباها رحمت خدان خوش بحالتون که تا بودن پیششون بودین
ممنونم سخته. خیلییییی
بعد مدت ها اومدم اینجا ... تسلیت میگم ... موفق باشید ...
ممنونم....
برای تمام گریه هایت شانه ام رفیق !
از راه دور ...
قربون تو برم من...
شما ثابت شده ای خانوم گلی
خدا بیامرزتشون و بهتون صبر بده :-(
باباها رحمت خدان خوش بحالتون که تا بودن پیششون بودین
ممنونم سخته. خیلییییی
بعد مدت ها اومدم اینجا ...
تسلیت میگم ...
موفق باشید ...
ممنونم....