مسافر کویر

ما مسافر کویریم کی میاد ستاره چینی؟

مسافر کویر

ما مسافر کویریم کی میاد ستاره چینی؟

عشق ناب

  

 

گفت که وقتی پدر پیرش داشته از بیماری کبدی می‌مرده؛دستش را گرفته بوده توی دستش.داشته یواش یواش می‌مرده و بدنش هی سرد و سردتر می‌شده. برای همین، خیال می‌کند که دست او یعنی پسرش که پدر من باشد- از حد معمول داغ‌تر است و نکند تب دارد. این است که برمی‌گردد و بهش می‌گوید تب داری بابا جان...

...گفت پدرها این‌طوری بچه‌هاشان را دوست دارند. یعنی تا این حد عمیق و خالصانه است عشق‌شان. که وقتی خودشان بدن‌شان یخ زده و دارند می‌میرند؛ باز هم دل‌شان پیش بچه‌هاشان است و فکر می‌کنند آن‌ها هستند که تب دارند. و نکند چون تب دارند، یک وقت طوری‌شان بشود. 

(کافه پیانو نوشته فرهاد جعفری) 

 

تا حالا چند بار این عشق رو با تمام وجودت حس کردی؟؟؟

نظرات 5 + ارسال نظر
مسافر کویر شنبه 19 دی 1388 ساعت 02:43 http://asemoni.tk

عالی بود

منم به روزم منتظرت هستم

ممنون

۳۰- شنبه 19 دی 1388 ساعت 04:42

من این عشق رو تو وجود خودم حس نکردم
ولی عشق پدرم به خونوادش رو چرا شاید خیلی عمیق تر حتی
شاید برای من هنوز وقتش نرسیده و شاید من ادم عشق نیستم

عشق پدرامون رو همه حس کردیم ولی گاهی فراموش می کنیم
در مورد خودتونم میرسید به این درجه

[ بدون نام ] سه‌شنبه 22 دی 1388 ساعت 20:43

زیاد ولی وقتی اشک بابا رو بالا سرم وقتی که فک می کرد خواب بودم ...
بی خیال ...

مسافر کویر یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 00:50 http://asemoni.tk

نمی دانم از فراق تو بنالم یا از غریبی خودم؟

نمی دانم تورا بخوانم که بر گردی یاخودم رادعاکنم که بیایم؟

از این بسوزم که نیستی یا از آن بنالم که چرا هستم؟


پست خیلی قشنگی بود

ما هم به روزیم منتظر حضورت هستیم [گل]

ممنون
لطف شماست

آرش پنج‌شنبه 1 بهمن 1388 ساعت 12:57

سلام خانم گلی
عزیز دلم ما اگه خیلی جلو بریم در نهایت بشیم مامان
پس خبری از بابا نیست
حالا واجب بود به رومون بیاری:-))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد