هی،فلانی!
دل به غم مسپار،نومیدی بران از خویش،دور دار از جان خود تشویش!
تو درختی نومیدی آتش قهار،باشتاب و بدامان گستر.
هان مشو تسلیم نومیدی،که نماند از وجودت غیر خاکستر
جای شکرش باز هم باقیست.تو هنوز اینجا مرا داری،من تو را دارم.ما هنوز اینجا شناساییم که چه هستیم و چه هستیم وکجا هستیم و چرا هستیم؟
این اصلی ترین اصل است:و چرا هستیم؟؟؟