من از عطر آهسته هوا می فهمم
تو باید تازگی ها
از اینجا گذشته باشی.
گفت و گوی مخفی ماه و
پرده پوشی آب هم
همین را می گویند.
دیگر نیازی به دعای دریا نیست
گلدان ها را آب داده ام
ظرف ها را شسته ام
خانه را رفت و رو کرده ام
دنیا خیلی خوب است،
بیا!
خوابیدی بدون لالایی و قصه
بگیر آسوده بخواب بی درد وغصه
دیگه کابوس زمستون نمی بینی
توی خواب گلای حسرت نمی چینی
دیگه خورشید چهره ات و نمی سوزونه
جای سیلیای باد روش نمی مونه
دیگه بیدار نمیشی با نگرونی
یا با تردید که بری یا که بمونی...
...رفتی و آدمکا رو جا گذاشتی
قانون جنگل و زیر پا گذاشتی
اینجا قهرن سینه ها با مهربونی
تو تو جنگل نمی تونستی بمونی
دلت و بردی با خود به جای دیگه
اونجا که خدا برات لالایی میگه
می دونم می بینمت یه روز دوباره
توی دنیایی که آدمک نداره
دلم خیلی واست تنگ شده
برای من شنیدن اینکه "دلم برام تنگ شده" یا "جات پیشم خالیه" از تویی که کمتر احساست رو به زبون آوردی یه دنیا می ارزه
از وقتی که دوستم مرا ترک کرده است،کاری ندارم بجز راه رفتن
راه می روم تا فراموش کنم
راه می روم،می گریزم،دور می شوم
دوستم دیگر برنمی گردد،اما حالا من دونده دوی استقامت شده ام...
شل سیلور استاین
شراب تلخ می خواهم که مردافکن بود زورش که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
امشب از اون شباست که اگه خوابگاه بودم مطمئنم تا خود صبح تو محوطه تنها راه می رفتم
کلی حافظ خوندم.این تنها چیزیه که بهم کمک می کنه.این بیتم وسط همین غزلا پیدا شد یهو
یه عالمه صدای گنگ و واضح تو ذهنم پیچیده که آزارم میده،مارش عزایی که چکه های آب با سینک ظرفشویی به راه انداختن یا مارش نظامی تیک تیک ساعت و یا... همه شون دارن اذیتم میکنن
دلم صدای بارون دیشب رو میخواد،صدای یه عالمه پرنده،صدای بی صدای برف،یا صدای آبشار و رودخونه و جنگل و...
بذار راحت و بی پرده بگم :دلم داره بهونه میگیره،هوایی شده،اون صدای تو رو میخواد
از نظام حاکم به دنیا خسته ام
پی نوشت: اونی که دلم بهونه صداشو داره آقاجونمه